هوش مصنوعی: این متن شعری است که به بیان حالات روحی و عرفانی می‌پردازد. در آن از عشق، جدایی، و جست‌وجوی معنویت صحبت می‌شود. شاعر از حالات شوریده‌ای سخن می‌گوید که از دنیا روی برمی‌تابد و به دنبال یافتن خویشتن و حقیقت است. همچنین، به تفاوت میان ظاهر و باطن انسان‌ها و ارزش‌های واقعی اشاره می‌شود.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

حکایت در معنی اهل محبت

شنیدم که بر لحن خنیاگری
به رقص اندر آمد پری پیکری

ز دلهای شوریده پیرامنش
گرفت آتش شمع در دامنش

پراگنده خاطر شد و خشمناک
یکی گفتش از دوستداران، چه باک؟

تو را آتش ای یار دامن بسوخت
مرا خود به یک‌باره خرمن بسوخت

اگر یاری از خویشتن دم مزن
که شرک است با یار و با خویشتن

چنین دارم از پیر داننده یاد
که شوریده‌ای سر به صحرا نهاد

پدر در فراقش نخورد و نخفت
پسر را ملامت بکردند و گفت

از انگه که یارم کس خویش خواند
دگر با کسم آشنایی نماند

به حقش که تا حق جمالم نمود
دگر هرچه دیدم خیالم نمود

نشد گم که روی از خلایق بتافت
که گم کرده خویش را باز یافت

پراگند گانند زیر فلک
که هم دد توان خواندشان هم ملک

زیاد ملک چون ملک نارمند
شب و روز چون دد ز مردم رمند

قوی بازوانند و کوتاه دست
خردمند شیدا و هشیار مست

گه آسوده در گوشه‌ای خرقه دوز
گه آشفته در مجلسی خرقه سوز

نه سودای خودشان، نه پروای کس
نه در کنج توحیدشان جای کس

پریشیده عقل و پراگنده هوش
ز قول نصیحتگر آگنده گوش

به دریا نخواهد شدن بط غریق
سمندر چه داند عذاب الحریق؟

تهیدست مردان پر حوصله
بیابان نوردان بی قافله

ندارند چشم از خلایق پسند
که ایشان پسندیده حق بسند

عزیزان پوشیده از چشم خلق
نه زنار داران پوشیده دلق

پر از میوه و سایه ور چون رزند
نه چون ما سیهکار و ازرق رزند

بخود سر فرو برده همچون صدف
نه مانند دریا برآورده کف

نه مردم همین استخوانند و پوست
نه هر صورتی جان معنی در اوست

نه سلطان خریدار هر بنده‌ای است
نه در زیر هر ژنده‌ای زنده‌ای است

اگر ژاله هر قطره‌ای در شدی
چو خرمهره بازار از او پر شدی

چو غازی به خود بر نبندند پای
که محکم رود پای چوبین ز جای

حریفان خلوت سرای الست
به یک جرعه تا نفخهٔ صورمست

به تیغ از غرض بر نگیرند چنگ
که پرهیز و عشق آبگینه‌ست و سنگ
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:حکایت در معنی تحمل محب صادق
گوهر بعدی:حکایت در معنی غلبه وجد و سلطنت عشق
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.