هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق واقعی و بی‌ریا سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که عشق باید به خوی و ذات فرد باشد، نه به ظواهر و زیبایی‌های ظاهری. همچنین، شاعر به موضوعاتی مانند وفاداری، خدمت بی‌چشمداشت، و دوری از حرص و هوس اشاره می‌کند. در بخشی از شعر، داستانی از وفاداری ایاز به سلطان محمود بیان می‌شود که نشان‌دهنده‌ی ارزش خدمت بی‌منت و عشق حقیقی است.
رده سنی: 15+ این متن حاوی مفاهیم عمیق فلسفی و اخلاقی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از زبان شعر کلاسیک و مفاهیم انتزاعی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

حکایت سلطان محمود و سیرت ایاز

یکی خرده بر شاه غزنین گرفت
که حسنی ندارد ایاز ای شگفت

گلی را که نه رنگ باشد نه بوی
غریب است سودای بلبل بر اوی!

به محمود گفت این حکایت کسی
بپیچید از اندیشه بر خود بسی

که عشق من ای خواجه بر خوی اوست
نه بر قد و بالای نیکوی اوست

شنیدم که در تنگنایی شتر
بیفتاد و بشکست صندوق در

به یغما ملک آستین برفشاند
وزان جا بتعجیل مرکب براند

سواران پی در و مرجان شدند
ز سلطان به یغما پریشان شدند

نماند از وشاقان گردن فراز
کسی در قفای ملک جز ایاز

نگه کرد کای دلبر پیچ پیچ
ز یغما چه آورده‌ای؟ گفت هیچ

من اندر قفای تو می‌تاختم
ز خدمت به نعمت نپرداختم

گرت قربتی هست در بارگاه
به خلعت مشو غافل از پادشاه

خلاف طریقت بود کاولیا
تمنا کنند از خدا جز خدا

گر از دوست چشمت بر احسان اوست
تو در بند خویشی نه در بند دوست

تو را تا دهن باشد از حرص باز
نیاید به گوش دل از غیب راز

حقایق سرایی است آراسته
هوی و هوس گرد برخاسته

نبینی که جایی که برخاست گرد
نبیند نظر گرچه بیناست مرد
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:حکایت مجنون و صدق محبت او
گوهر بعدی:حکایت
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.