۲۱۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۷

بهل حکایت شیرین بکوهکن مارا
چراغ مرده چه پرتو دهد دل مارا

رخ تو زنده کند مرده وین عجب نبود
چه کم رمعجز عیساست روی زیبا را

کسی که پیش تو میرد مسیح را چکند؟
که بر شهید تو رشک است صد مسیحا را

ز ماه و خور که شکیبد؟ تو روی خود بنما
که تا شکیب دهی جان نا شکیبا را

نگه بسرو گلستان کجا کند هر کس
که دیده است خرام تو سر و رعنا را

به خاک پای تو، کین خوشه چین خرمن تو
به نیم جو نشمارد نعیم دنیا را

ز دام شید تو ای شیخ اهلی آزادست
حدیث شید مگو عاشقان شیدارا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.