هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از درد دوری و عشق ناکام مینالد و رنجهای خود را ناشی از دلبستگیهایش میداند. او از تلخیهای عشق و نیشهای بلا سخن میگوید، اما در عین حال، لذت وصل را در همین رنجها مییابد. شاعر به عشق خود وفادار است و حتی اگر دیگران از چشمزدنهای تلخ او بیزار شوند، برایش اهمیتی ندارد. او امیدوار است که روزی به کعبه وصل معشوق برسد، هرچند این راه دور و دراز به نظر میرسد. در پایان، شاعر خود را بتپرست میخواند و این را آیین و کیش خود میداند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و استفاده از استعارههای پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوانتر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنج عشق و دوری نیاز به تجربه و بلوغ عاطفی دارد.
شمارهٔ ۴۰
آه کز دست دل این سینه ریش است مرا
هر بلایی که بود از دل خویش است مرا
من که بیگانه ز خویشم ز غم و محبت هجر
چه غم از محنت بیگانه و خویش است مرا
نوش وصل تومن از نیش بلا یافته ام
لذت نوش تو از تلخی نیش است مرا
گر دل از زخم ستم ریش شود غم نبود
شکرین لعل لبت مرهم ریش است مرا
زهر چشم تو اگر تلخ کند کام همه
تلخی کم محلی از همه بیش است مرا
من مگر کعبه وصل تو قیامت یابم
کین ره دور و درازی است که پیش است مرا
همچو اهلی چه کنم گر نکنم سجده دوست
بت پرستم من و این ملت و کیش است مرا
هر بلایی که بود از دل خویش است مرا
من که بیگانه ز خویشم ز غم و محبت هجر
چه غم از محنت بیگانه و خویش است مرا
نوش وصل تومن از نیش بلا یافته ام
لذت نوش تو از تلخی نیش است مرا
گر دل از زخم ستم ریش شود غم نبود
شکرین لعل لبت مرهم ریش است مرا
زهر چشم تو اگر تلخ کند کام همه
تلخی کم محلی از همه بیش است مرا
من مگر کعبه وصل تو قیامت یابم
کین ره دور و درازی است که پیش است مرا
همچو اهلی چه کنم گر نکنم سجده دوست
بت پرستم من و این ملت و کیش است مرا
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.