هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و غمگین است که از درد عشق، جدایی و ناملایمات زندگی سخن میگوید. شاعر از عشق نافرجام، اشکهای بیپاسخ و رنجهای روحی خود مینویسد و از بیعدالتی و تاریکی شب هجران شکایت میکند. همچنین، او به زیباییهای طبیعت مانند گل و بلبل اشاره میکند تا احساسات خود را بیان کند.
رده سنی:
16+
این شعر حاوی مضامین عاطفی عمیق و غمگین است که درک آن برای مخاطبان جوانتر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد عشق و هجران نیاز به بلوغ عاطفی دارد که معمولاً در نوجوانان بالای 16 سال یافت میشود.
شمارهٔ ۴۵
جایی که بجوش آرد گل بلبل زاری را
شاید که چو ما سوزد حسن تو هزاری را
بشناس حق اشگم کز آب دو چشم من
بشکفت گل خوبی بس لاله عذاری را
از جور تو گر نالم آزرده شوی ناگه
کس یار نیازارد آنگه چو تو یاری را
آخر زشب هجرم صبحی نشدی روشن
گر زانکه اثر بودی صبح شب تاری را
حاصل ز گل وصلم شد چهره زرد آخر
ناچار خزان آید هر باغ و بهاری را
بی تیر و کمان افتد صد صید بخاک ره
گر میل شکار افتد هچون تو سواری را
سوز نفس اهلی در آه حریفان نیست
کین درد نمی باشد هر سینه فکاری را
شاید که چو ما سوزد حسن تو هزاری را
بشناس حق اشگم کز آب دو چشم من
بشکفت گل خوبی بس لاله عذاری را
از جور تو گر نالم آزرده شوی ناگه
کس یار نیازارد آنگه چو تو یاری را
آخر زشب هجرم صبحی نشدی روشن
گر زانکه اثر بودی صبح شب تاری را
حاصل ز گل وصلم شد چهره زرد آخر
ناچار خزان آید هر باغ و بهاری را
بی تیر و کمان افتد صد صید بخاک ره
گر میل شکار افتد هچون تو سواری را
سوز نفس اهلی در آه حریفان نیست
کین درد نمی باشد هر سینه فکاری را
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.