هوش مصنوعی: شاعر در این متن از رنج‌ها و دردهای عاطفی خود می‌گوید که ناشی از طعنه‌ها و زخم‌های زبانی دیگران است. او از عشق و وصال معشوق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که چگونه وجود معشوق او را بی‌خود کرده است. همچنین، اشاره‌ای به تغییر حال شاهان به رندان در میکده دارد و در پایان متوجه می‌شود که معشوق او اهل وفا نبوده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاطفی عمیق و اشاره‌هایی به رنج‌های عشق است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند 'رندان در میکده' نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۴۹

از بس که خورم بر جگر از طعنه سنان ها
خون شد جگر ریش من از زخم زبان ها

دانی که چه بس تیر نهان خورده ام از تو
پیش آی که تا باز دهم با تو نشان ها

من با تو چه گویم که زمانی که تو آیی
بی خود شوم از شوق وصال تو زمان ها

آن چشم و چراغی که به بالین تو تا روز
سوزد همه شب شمع صفت رشته جان ها

مرغ دلم از جای شد آن لحظه که از ناز
ابروی بلند تو بر آورد کمان ها

شاهان همه رندان در میکده گشتند
یعنی که چنین ها شود از عشق چنان ها

امروز عیان شد که نداری سر اهلی
بیچاره غلط داشت به مهر تو گمان ها
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.