هوش مصنوعی: این متن شعری است که از غم و اندوه، فقر و عشق سخن می‌گوید. شاعر با بیان‌هایی مانند «غم ندارد ز گدایی تن غم‌پرور ما» و «ما گداییم تکلف نبود در خور ما» به وضعیت خود و دیگران اشاره می‌کند و از بی‌توجهی و ناملایمات زندگی شکایت دارد. همچنین، با استفاده از استعاره‌هایی مانند «آتش ما چه حدیث است که آبش بکشد» و «بلکه سوزد جگر دجله ز خاکستر ما» به عمق احساسات و رنج‌های درونی اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و اصطلاحات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۵۰

غم ندارد ز گدایی تن غم پرور ما
گو هما سایه دولت مفکن بر سرما

در سفالین قدح و ساغر باده یکی است
غایت این است که از زر نبود ساغر ما

آتش ما چه حدیث است که آبش بکشد
بلکه سوزد جگر دجله زخاکستر ما

حذر از شعله سوز دل ما باید کرد
زان که جز در رگ جان ها نخلد نشترها

چشم ما تشنه لبان بحر شد از اشگ چه سود
که لبی تر نکند گریه چشم تر ما

ما چنین پای به گل همچو نهال از غم تو
خوشتر از آب روان میگذری از بر ما

اهلی آن مه چو نخواندت سگ خود ناله مکن
ما گداییم تکلف نبود در خور ما
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.