هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و محبت به معشوق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که در کوی معشوق، از همه کس وابسته و تنهاست. او خود را بی‌کسی می‌داند که حتی از خارهای گلشن معشوق نیز کم‌ارزش‌تر است و آرزو می‌کند که آتش به او زده شود تا از این رنج رها شود. شاعر از ستم بخت شکایت دارد که در کوی محبت، بیش از همه رنج می‌برد و حتی از سگان درگاه معشوق نیز پست‌تر است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج و تنهایی ممکن است برای سنین پایین‌تر سنگین و نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۵۴

کوی تو که من از همه کس واپسم آنجا
معراج مراد است کجا می رسم آنجا

هر کس سخن همنفسی پیش تو گوید
ازمن که کند یاد که من بی کسم آنجا

در گلشن کوی تو من خار چه ارزم
آتش به من انداز که خار و خسم آنجا

آه از ستم بخت که در کوی محبت
بیش از همه ام وز همه کس واپسم آنجا

اهلی سگ آن در چه کند پاس رقیبان
حاجت به سگان هم نبود من بسم آنجا
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.