هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق نافرجام و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او از بی‌وفایی معشوق و درد دل‌هایش می‌نالد و به خدا پناه می‌برد تا صبر و توانایی تحمل این مصائب را به او عطا کند. همچنین، از تقدیر ناخوشایند خود شکایت دارد و احساس می‌کند در دام بلایا و غم‌ها اسیر شده است.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عمیق عاشقانه و رنج‌های عاطفی است که درک آن‌ها برای مخاطبان جوان‌تر دشوار بوده و ممکن است برای آن‌ها سنگین باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند تقدیر و شکایت از زندگی نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۵۹

زلف چو مار او کشد در دهن بلا مرا
چون نروم که مو کشان می کشد اژدها مرا

همچو مگس در انگبین کوشش هرزه میکنم
دست ز خویش مگسلم تا تو کنی رها مرا

زخم دل از تو تابکی؟ صبر نماند و طاقتم
وه چه کنم مگر دهد صبر و دلی خدا مرا

با همه آفتاب من از سر مهر طالع است
هیچ وفا نمی کند طالع بی وفا مرا

کوه بلا چو اهلیم گر نه ز غم بیفکند
دست اجل به زور خود کی فکند ز پا مرا
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.