۱۸۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۰

کس نبودش خبر از زشتی و زیبایی ما
آتش دل علم افروخت به رسوایی ما

ما ز صد نکته حسن تو یکی می بینیم
بیش ازین نیست در آیینه بینایی ما

یوسفا، با همه حشمت نظری کن که هنوز
سر سودای تو دارد دل سودایی ما

آن چنان زد ره ما لعل تو ای آب حیات
که بشست از دل ما نقش شکیبایی ما

اهلی استاد تو عشق است سخن گو که برد
زنگ از آیینه دل طوطی گویایی ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.