هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و دیوانگی‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او خود را اسیر محبت معشوق می‌داند و از او می‌خواهد که خطاهایش را ببخشد. شاعر به عشق خود اعتراف می‌کند و بیان می‌کند که جز معشوق چیزی نمی‌بیند. او از رنج‌ها و داغ‌های پنهان خود می‌گوید و در نهایت، به تقدیر و مرگ اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که درک آن‌ها ممکن است برای سنین پایین دشوار باشد. همچنین، برخی از اشارات به رنج و مرگ ممکن است برای مخاطبان جوان نامناسب باشد.

شمارهٔ ۷۵

چون به زنجیر محبت بسته یی پای مرا
عفو باید کردنت دیوانگی های مرا

من بسر گر میروم جرمی ندارم زانکه تو
هر دم آتش می فروزی دیگ سودای مرا

از من دیوانه گر نیک و بدی دیدی مرنج
رو مده در خاطر خود زشت و زیبای مرا

این قدر بینایی من بس که جز خاک درت
در نظر چیزی نیاید چشم بینای مرا

ظاهر و پنهان چه پوشم چون تو می بینی عیان
داغ پنهان درون و اشک پیدای مرا

بر من مجنون چه حاجت زخم تیرت ای پری
بهر من تیرست و نشتر خار صحرای مرا

ز آستانت همچو اهلی کی کنم پهلو تهی
هم مگر روزی اجل خالی کند جای مرا
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.