۱۲۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۶

چه عقل و دانش و هوشیست بر کمال مرا
که ی برد دگر آن خط برون ز حال مرا

شراب کوثر اگر ساقیش نه دوست بود
حرام باد اگر آن می بود حلال مرا

چو خضر از آب حیات لبت نگردم سیر
اگر حیات بود صد هزار سال مرا

گمان مبر که خیال کس دگر دارم
که جز خیال تو کس نیس در خیال مرا

مرا چه حد که توام یار خویشتن خوانی
سگ توام مکش ای مه ز انفعال مرا

بهل که دود دلم در جهان بر آید سخت
که بی رخ تو گرفت از جهان ملال مرا

فلک چو اهلی از آنم بچنگ بخت نماند
که داد عشق تو صد گونه انفعال مرا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.