۱۶۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۹

یامن ناصبور را سوی خود از وفا طلب
یاتو که پاکدامنی صبر من از خدا طلب

روزشکار چون خورد بر دل صید تیر تو
گر طلبی خدنگ خود از دل ریش ما طلب

درد تو می کشد مرایا به کرم دوا کنش
یا قدری فزون ازین تا نکنم دوا طلب

آه چه پوشم این سخن وه که بکام غیر شد
آنچه دل من از خدا کرد بصد دعا طلب

خواب و خیال می برد در پی وصل تو مرا
فکر محال می کند مفلس کیمیا طلب

ای دلم آشنای تو همدم غیر من مشو
غیر کی آشنا شود، هم دل آشنا طلب

همنفسان دوست را مستی وصل بس بود
ساقی اگر کرم کنی اهلی بی نوا طلب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.