هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و شوق به معشوق سخن می‌گوید و از درد فراق و بی‌تابی خود می‌نالد. او از ادب و نگاه‌های پر شور خود به لب معشوق یاد می‌کند و از بی‌اختیاری در بردن نام او حکایت دارد. شاعر با اشاره به گذران عمر و زنده بودن به عشق جانان، از شگفتی خود در رویارویی با معشوق می‌گوید. همچنین، او از نابرابری روزی و بیداد روزگار شکایت کرده و به دنبال آب حیات و بقا می‌گردد. در پایان، شاعر از شنیدن نام خود به زبان عربی از سوی معشوق ابراز خوشحالی می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۸۰

پای بوس آن بت سنگین دل یا قوت لب
آرزو دارم شبی تاروز و روزی تا به شب

مردم از شوق لبش تا کی ادب دارم نگاه
میروم گستاخ پیش و میکنم ترک ادب

کس مهل پیش من بیمار ای همدم مباد
نام او ناگه برم بی اختیار از تاب تب

من که عمرم رفت بر باد و بجانان زنده ام
مانده ام در روی او بیخود همی مانم عجب

روزی هر کس به قدر بخت باشد لاجرم
سنگ بیدادم زند نخلی کزو جویم رطب

خلق گویند آب حیوان عمر جاویدان دهد
باری ای آب بقا کشتی تو ما را در طلب

گرچه می گویند خلقی نام این مجنون به یار
خوش بود اهلی شنیدن تازی از لفظ عرب
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.