هوش مصنوعی:
این متن عاشقانه و عرفانی به بیان رابطهی عاشق و معشوق میپردازد. شاعر از زبان عشق و دل سخن میگوید، اشاره میکند که تغافل معشوق در واقع توجه پنهان است و از محبت و وفاداری خود میگوید. همچنین، از دشواریهای زمانه و نیاز به رحمت الهی سخن میراند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۸۳
سخن چه حاجت اگر دل مقابل افتادست
زبان چه کار کند کار بادل افتادست
دلا، تغافل او التفات پنهان است
مگو که یار زحال تو غافل افتادست
من از محیط محبت همین نشان دیدم
که استخوان شهیدان به ساحل افتادست
زمانه دشمن و من بی زبان و بخت زبون
تو رحم اگر نکنی کار مشکل افتادست
بر آستان تو اهلی غلام دیرین است
ولی به داغ قبول تو مقبل افتادست
زبان چه کار کند کار بادل افتادست
دلا، تغافل او التفات پنهان است
مگو که یار زحال تو غافل افتادست
من از محیط محبت همین نشان دیدم
که استخوان شهیدان به ساحل افتادست
زمانه دشمن و من بی زبان و بخت زبون
تو رحم اگر نکنی کار مشکل افتادست
بر آستان تو اهلی غلام دیرین است
ولی به داغ قبول تو مقبل افتادست
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.