۱۸۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۹

به عهد یوسف من کز فرشته افزون است
کسی حکایت لیلی کند که مجنون است

اگر چه جام جمی آه از آن دل نازک
که تا نفس زده ام خاطرت دگرگون است

سگ تو واقف بیمار دل ز بیداری است
تو مست خواب چه دانی که حال ما چون است

چو غنچه سینه ریشم به بین و حال مپرس
که شرح زخم درونم ز وصف بیرون است

نواله ستمت قسمت از ازل داریم
نصیبه ازل است این ستم نه اکنون است

زرطل عشق گدا شاه اگر شود چه عجب
که ظل عشق عجب سایه همایون است

چو شیشه گریه تلخی که می کنی اهلی
هزار کاسه چشم از غم تو پر خون است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.