۱۸۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۰

نور دو چشم کز برم بریده رفته است
هیچ نمی رود زدل گرچه زدیده رفته است

پای بدامن کفن زان نکشد شهید عشق
کز سر مستی جهان دست کشیده رفته است

کعبه جان کجا برد بار تعلق خسان
یافته ره در آن حرم هر که جریده رفته است

هرکه ندیده روی او گر همه کام دیده است
عاقبت از جهان چو شد کام ندیده رفته است

از پی آن غزال چین اهلی اگر تو جان دهی
کی بکف آریش دگر کز تو رمیده رفته است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.