هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و عارفانه است که در آن شاعر از عشق، حسرت، و آرزوی وصال معشوق سخن میگوید. او از رنجهای عشق و ناامیدیهایش مینالد، ولی همچنان به امید بخشش و لطف معشوق دل بسته است. تصاویر شاعرانه مانند خاک پای معشوق، آب حیوان، و گل غرق در خون، عمق احساسات او را نشان میدهد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد. همچنین، برخی از تصاویر شاعرانه (مانند اشاره به خون و حسرت) ممکن است برای کودکان مناسب نباشد.
شمارهٔ ۱۰۱
چو سوختم از عشق و شستم از جان دست
هنوز گریه نمی داردم ز دامان دست
به خاک پای تو ساقی که مردم از حسرت
ترحمی، که تو داری به آب حیوان دست
بده به تشنه لبان جرعه یی که ساغر بخت
چنانکه آمدازین دست می رود زان دست
چو گل ز خون دلم دامنت نشان دارد
در آستین چه کنی همچو غنچه پنهان دست
ز جیب چاک بدیوانگی چه عیب بود
مرا که عشق نمی دارد از گریبان دست
تو یوسفی چه عجب گر زدیدنت چون گل
بخون خویش بود غرقه صدهزاران دست
بیاد قبله ابروی آن صنم اهلی
گشاده اند به حق کافر و مسلمان دست
هنوز گریه نمی داردم ز دامان دست
به خاک پای تو ساقی که مردم از حسرت
ترحمی، که تو داری به آب حیوان دست
بده به تشنه لبان جرعه یی که ساغر بخت
چنانکه آمدازین دست می رود زان دست
چو گل ز خون دلم دامنت نشان دارد
در آستین چه کنی همچو غنچه پنهان دست
ز جیب چاک بدیوانگی چه عیب بود
مرا که عشق نمی دارد از گریبان دست
تو یوسفی چه عجب گر زدیدنت چون گل
بخون خویش بود غرقه صدهزاران دست
بیاد قبله ابروی آن صنم اهلی
گشاده اند به حق کافر و مسلمان دست
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.