هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از گمراهی در عشق، سرافرازی در رنجهای عشق، و بیاعتنایی به دنیای مادی سخن میگوید. او عشق را بالاتر از ایمان رسمی میداند و وجود و عدم را در سایهٔ معشوق بیمعنا میبیند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانهٔ این شعر برای درک و تجربهٔ نوجوانان و بزرگسالان مناسب است و ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابلدرک نباشد.
شمارهٔ ۱۱۰
گمره عشقم و نبود به من مست گرفت
که چنین می بردم او که مرا دست گرفت
خاک ره گشتن ما عین سرافرازی بود
چشم کوتاه نظر همت ما پست گرفت
موج بحر کرم افکند مرادم به کنار
ورنه این صید نشاید به دو صد شست گرفت
از وجود و عدم یار فراغت دارد
هستی ام نیستی و نیستی ام هست گرفت
اهلی از عشق تو شد کافر و زنار پرست
نام ایمان به زبان بهر زبان بست گرفت
که چنین می بردم او که مرا دست گرفت
خاک ره گشتن ما عین سرافرازی بود
چشم کوتاه نظر همت ما پست گرفت
موج بحر کرم افکند مرادم به کنار
ورنه این صید نشاید به دو صد شست گرفت
از وجود و عدم یار فراغت دارد
هستی ام نیستی و نیستی ام هست گرفت
اهلی از عشق تو شد کافر و زنار پرست
نام ایمان به زبان بهر زبان بست گرفت
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.