۱۴۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۸

تا نمردیم دل از درد تو بهبود نداشت
تا ندادیم به سودای تو جان سود نداشت

حقه سبز فلک داشت دوای همه کس
آنچه درمان دل خسته ما بود نداشت

هم ز خاکستر ما گشت چراغی روشن
کاتش مرده دلان فایده جز دود نداشت

بود مقصود تو دل سوختن عاشق زار
غیر مقصود تو هم دلشده مقصود نداشت

سصر محمود از آن بود کف پای ایاز
که ایاز از دو جهان جز سر محمود نداشت

برق حسن تو عجب خرمن ما زود بسوخت
این گمان گرچه دلم داشت چنین زود نداشت

طمع بوس و کنار تو که اهلی بودش
پیش ازین بود که دامان می آلود نداشت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.