هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او با وجود سال‌های طولانی که در آتش عشق سوخته، هنوز از این سوختن لذت می‌برد. شاعر به ضعف و ناتوانی خود در کنترل هوس‌های سرکش اشاره می‌کند و دل نازک معشوق را به بهار حسن تشبیه می‌کند که از هر نسیم سحرگاهی مضطرب می‌شود. او جان خود را فدای معشوقی می‌کند که مانند فرشته یا پری است و از خرم‌دلی می‌گوید که آینه‌اش صاف و بی‌غش است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به هوس‌های سرکش و مضامین عاطفی سنگین، مناسب‌تر است برای سنین بالاتر.

شمارهٔ ۱۳۹

هفتاد سال شد که دل من در آتش است
می سوزد و هنوز بدین سوختن خوش است

عیبم مکن که رفت ز دستم عنان دل
من پیر و ناتوان و هوس تند و سرکش است

از بسکه نازک است دل آن بهار حسن
ز آمد شد نسیم سحرگه مشوش است

جانم فدای آدمیی کو فرشته خوست
ورنی به حسن هرکه تو بینی پری وش است

اهلی اگرچه دوست کند جلوه بر همه
خرم دلی که آینه اش صاف و بی غش است
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.