هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و دلدادگی خود میگوید که به رغم رنجها و جفاهای معشوق، همچنان عاشق و وفادار است. او از درد فراق و محرومیت مینالد اما عشق را بالاتر از جان خود میداند و تنها خواستهاش توجه معشوق است.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مضامین عاشقانهی عمیق و استفاده از استعارههای ادبی است که درک آن برای مخاطبان جوانتر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی مفاهیم مانند رنج عشق و جفای معشوق نیاز به بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۱۴۱
در کوی تو از دست رقیبان گذرم نیست
ورهم گذرم هست مجال نظرم نیست
گر تیغ رسد بر سرم از عشق ننالم
من عاشق و رندم ز سر خود خبرم نیست
تا مرغ گلستان توام نیست زمانی
کز دست تو صد خار جفا بر جگرم نیست
جان هیچ نیرزد غرضم عرض نیازست
بپذیر نیازم که متاع دگرم نیست
شادم زدهان تو به دشنام چو اهلی
من طوطی محرومم و بخت شکرم نیست
ورهم گذرم هست مجال نظرم نیست
گر تیغ رسد بر سرم از عشق ننالم
من عاشق و رندم ز سر خود خبرم نیست
تا مرغ گلستان توام نیست زمانی
کز دست تو صد خار جفا بر جگرم نیست
جان هیچ نیرزد غرضم عرض نیازست
بپذیر نیازم که متاع دگرم نیست
شادم زدهان تو به دشنام چو اهلی
من طوطی محرومم و بخت شکرم نیست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.