هوش مصنوعی:
این شعر از عشق، رنجهای آن و بیتوجهی به دنیای مادی سخن میگوید. شاعر با اشاره به یوسف و پیراهن چاکزدهاش، عشق را به عنوان گواهی بر درد و رنج توصیف میکند. او از آتش درون خود میگوید و از واعظ میخواهد که درباره عشق سکوت کند، چرا که درس عشق تنها یک سخن است. در پایان، شاعر از غصه و رنج میگوید و اشاره میکند که زمان کفن نزدیک است.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن برای سنین پایینتر دشوار است. همچنین، اشاره به رنج و مرگ ممکن است برای کودکان مناسب نباشد.
شمارهٔ ۱۴۲
نمود چاک گریبان تنت که نسترن است
تو یوسفی و گواه تو چاک پیرهن است
حریف شاهد و ساقی کجا بود زاهد
میان خضر و مسیحانه جای اهرمن است
سبو بیار که آبی بر آتش بزنم
که آتشی عجب امروز در نهاد من است
تو سر عشق چه دانی خموش شو واعظ
سخن دراز مکن درس عشق یک سخن است
ز غصه چاک زدن جامه تا بکی اهلی
گذار جامه دریدن، که نوبت کفن است
تو یوسفی و گواه تو چاک پیرهن است
حریف شاهد و ساقی کجا بود زاهد
میان خضر و مسیحانه جای اهرمن است
سبو بیار که آبی بر آتش بزنم
که آتشی عجب امروز در نهاد من است
تو سر عشق چه دانی خموش شو واعظ
سخن دراز مکن درس عشق یک سخن است
ز غصه چاک زدن جامه تا بکی اهلی
گذار جامه دریدن، که نوبت کفن است
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.