۱۴۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۴۳

در کوی تو خون دل ما پاک فرو رفت
بس خون شهیدان که درین خاک فرو رفت

با خون جگر سرزند از دیده چو مژگان
خاری که مرا در جگر چاک فرو رفت

پیش همه کس زهر بود چاشنی مرگ
در کام من این زهر چو تریاک فرو رفت

شب همچو مه چارده پیدا شدی از بام
وز شرم تو خورشید بر افلاک فرو رفت

اهلی که ره عقل گرفت از ستم عشق
در فکر غلط با همه ادراک فرو رفت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.