هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه از عشق و رنجهای آن سخن میگوید. شاعر از درد عشق و بیقراری خود مینالد و بیان میکند که عشق جانان هم راحت اوست و هم آتش دوزخ. او از بیوفایی معشوق و سنگدلی او شکایت دارد و اشاره میکند که عقل و حکمت در برابر عشق ناتوان هستند. همچنین، شاعر به داستانهای عاشقانه مانند مجنون و سامری اشاره میکند تا عمق درد و آوارگی خود را نشان دهد.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربهی عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی از اشارات تاریخی و ادبی ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
شمارهٔ ۱۴۶
عشق جانان راحت جان من بیچاره است
آتش دوزخ بهشت مرغ آتشخواره است
تا گل رویش شکفت آن سرو دل با کس نماند
ور کسی دارد دلی چون غنچه هم صد پاره است
این چنین کان سنگدل نرم از دم گرمم نشد
میشود معلوم کان دل نیست سنگ خاره است
گر بعشق آواره شد مجنون که پرسد حال او
کاندرین وادی چو مجنون صدهزار آواره است
سامری کز ساحران بیشش همی گیرند گوش
گوشه گیر از نرگس جادوی آه عیاره است
عقل و حکمت چاره کار تو اهلی کی کند
چاره کار تو ای بیچاره ترک چاره است
آتش دوزخ بهشت مرغ آتشخواره است
تا گل رویش شکفت آن سرو دل با کس نماند
ور کسی دارد دلی چون غنچه هم صد پاره است
این چنین کان سنگدل نرم از دم گرمم نشد
میشود معلوم کان دل نیست سنگ خاره است
گر بعشق آواره شد مجنون که پرسد حال او
کاندرین وادی چو مجنون صدهزار آواره است
سامری کز ساحران بیشش همی گیرند گوش
گوشه گیر از نرگس جادوی آه عیاره است
عقل و حکمت چاره کار تو اهلی کی کند
چاره کار تو ای بیچاره ترک چاره است
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.