هوش مصنوعی: شاعر در این غزل از عشق عمیق و طولانی خود به معشوق می‌گوید که همچون بت است. او از رنج‌های عشق و دل‌بستگی‌اش می‌نالد و تأکید می‌کند که ریشه‌های این عشق در جانش عمیق است. همچنین، از غفلت معشوق و رقیبان نالیده و عشق را با استعاره‌هایی مانند ساز و سوز توصیف می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و استعاره‌های عمیق است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و احساسی نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنج عشق و بت‌پرستی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۱۵۲

عاشقم بر آن بت و دل خون که از اندیشه است
کز پس هفتاد سالم بت پرستی پیشه است

از دل پرخون مستان ای پری غافل مشو
کاین حریفان را بجای باده خون در شیشه است

دوستان، مهر چنین سروی ز دل چون برکنم
کاین نهال فتنه را در جان من صد ریشه است

ساز عشق از خسرو آمد سوز عشق از کوهکن
کوهکن را نغمه عشرت صدای تیشه است

از تو ما را کی بود اندیشه بوس و کنار
فکر پابوس تو مارا غایت اندیشه است

کی رقیب سگ صفت جا در سر کویش کند
او چه سگ باشد که اهلی شیر این سربیشه است
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.