هوش مصنوعی: شاعر در این متن از غم و اندوه پنهان خود می‌گوید که بر جان و دلش سنگینی می‌کند. او با وجود دوری یار، هنوز حضور او را در دل خود احساس می‌کند و آرزوی وصال دارد، هرچند می‌داند این آرزو دلش را ویران می‌کند. شاعر از بیان غم خود نزد دیگران خودداری می‌کند، زیرا باور دارد درد پنهانش درمانی ندارد.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و غم‌انگیز است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و زبان شعری ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۱۵۹

تا چند باشد این غم پنهان که با من است
تا کی بلای تن کشد این جان که با من است

آسوده اند جان و دل من که با تواند
در زاری است دیده گریان که با من است

ظاهر نمی کنم غم خود کز علاج خلق
کی به شود جراحت پنهان که با من است

گر آرزوی گنج وصالت کنم مرنج
کین آرزو کند دل ویران که با من است

اهلی اگر چه می شود از دیده یار دور
چون در دل من است همان دان که با من است
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.