هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و غزلگونه، درباره عشق مجنونوار و درد هجران است. شاعر از عشق بیپایان، نالههای عاشقانه، و احساس بیچارگی در فراق یار سخن میگوید. همچنین، اشاراتی به رقیب و اقبال او دارد که با وجود موفقیتهایش، از آه عاشق در امان نیست.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و احساساتی است که درک آنها نیاز به بلوغ عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعارههای ادبی ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
شمارهٔ ۱۶۵
نیست در صحرا پی آهو که هر جا رفته است
عاشق مجنون او زنجیر در پا رفته است
ایکه دستم مینهی بر دل که پرسی حال چیست
ساعتی بنشین کزین شوقم دل از جا رفته است
بر لب آمد از غم هجر تو جان تشنه ام
هم تو فکری کن که کار از چاره ما رفته است
ای رقیب ایمن کجا از آتش آهم بود
کوکب اقبال تو هرچند بالا رفته است
بود اهلی زیر دیوارت چو گفتی با رقیب
ناله آن عاشق ما نیست گویا رفته است
عاشق مجنون او زنجیر در پا رفته است
ایکه دستم مینهی بر دل که پرسی حال چیست
ساعتی بنشین کزین شوقم دل از جا رفته است
بر لب آمد از غم هجر تو جان تشنه ام
هم تو فکری کن که کار از چاره ما رفته است
ای رقیب ایمن کجا از آتش آهم بود
کوکب اقبال تو هرچند بالا رفته است
بود اهلی زیر دیوارت چو گفتی با رقیب
ناله آن عاشق ما نیست گویا رفته است
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.