۱۴۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۷۰

چراغ عشق من افروخت شمع خلوت دوست
فروغ معنی من زنور طلعت اوست

مرا که گفت و شنید فرشته پروا نیست
چه جای دردسر ناصحان بیهده گوست

بلاست دل بتو دادن قیاس عقل اینست
ولی جمال تو بیش ز قیاس ما دلجوست

بیاو گشت چمن کن که دل برد از دست
چو نوخطان سبزی که باز بر لب جوست

ز سنبلت دل اهلی چو نافه سوخت از آن
هر آن نفس که بر آرد نسیم مشکین بوست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.