۱۷۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۷۳

دی از نظر چو سرو و خرامان من گذشت
من دانم از غمش که چه بر جان من گذشت

سوزم چو شمع و بر همه این سوز روشن است
زین اشگ آتشین که بدامان من گذشت

صد دل کباب همچو من از گریه مست شد
هرجا حکایت دل بریان من گذشت

کاری نکرد ناله من هم تو رحم کن
فریاد رس که کار ز افغان من گذشت

اهلی، بجای سبزه و گل خار غم دمید
هرجا که ابر دیده گریان من گذشت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.