۱۶۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۷۷

سگ کوی تو که شب تا بسحر پیش من است
مهربانیش ز بهر جگر ریش من است

غیرتم با تو چنان است که با خویش بدم
هرکه بیگانه زهمر تو بود خویش من است

ازتو هر کو بشفاعت طلبد خون مرا
نیکخواه دل من نیست بداندیش من است

تشنه لعل توام زهر من است آب حیات
هرچه پیش دگران نوش بود نیش من است

مدعی خانه خرابست ازین رشک که دوست
گنج حسن است و خرابش دل درویش من است

اهلی، از سجده آن بت نبود عیب مرا
بت پرستم من و این برهمنی کیش من است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.