۱۶۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۷۸

کسی زکعبه کوی تو نامراد نرفت
که حلقه بر در این خانه زد؟ که شاد نرفت

به خاک پای تو کز خاک درگهت دل ما
بسنگ تفرقه چون مرغ خانه زاد نرفت

بجان دوست که هرچند مهر ورزیدم
جفا زخاطر این چرخ کج نهاد نرفت

بتخت بخت مکن تکیه گر سلیمانی
کدام تخت که آخر چو گل بباد نرفت

رهین منت پیر مغان بود اهلی
که حق خدمت او هرگزش زیاد نرفت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.