هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عارفانه، بیانگر عشق و فداکاری بی‌حد شاعر به معشوق است. شاعر خود را فدای معشوق می‌کند و از ناله‌های عاشقانه و امید به وفای معشوق سخن می‌گوید. همچنین، اشاره‌ای به داستان یوسف و زلیخا دارد و در نهایت، گدایی در برابر معشوق را برتری می‌داند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عرفانی و عاشقانه پیچیده است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی اشارات تاریخی و ادبی مانند داستان یوسف و زلیخا نیاز به دانش پیشینه دارد.

شمارهٔ ۱۹۱

ای سرو روان خاک شوم در ته پایت
جان من و جان همه عالم به فدایت

در خلوت دل شو که چه جای دگران است
بالله که جان هم نتوان دید به جایت

در حشر قیامت بود آن دم که شهیدان
خیزند و سراسیمه درافتند به پایت

گر کشته شوم بهر تو یکبار بکو حیف
تا زنده شوم از نفس روح فزایت

بسیار زند بر سر خود سنگ ندامت
آن کو دل و دین باخت به امید وفایت

جایی که زلیخا نکند ناله ز یوسف
زن بهتر از آن مرد که نالد ز جفایت

اهلی، به گدایی ز تو خرسند شد اما
شاهنشه حسنی چه غم از حال گدایت
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.