هوش مصنوعی: این شعر از عشق و زیبایی گل و طبیعت سخن می‌گوید و از احساسات شاعر نسبت به معشوق و غم‌هایش می‌نویسد. شاعر از گل‌های بهشت و باغ صحبت می‌کند و از شمع روی یار و غم‌هایش یاد می‌کند. در نهایت، شعر به جستجوی معنا و آرامش در طبیعت و عشق اشاره دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و غم‌انگیز است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا سنگین باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی ممکن است برای سنین پایین‌تر مناسب نباشد.

شمارهٔ ۱۹۹

کسی کش بوی آن گل در دماغ است
ز گلزار بهشت او را فراغ است

مگر آن گل به بستان شد که لاله
ز شرم عارضش در کنج باغ است

چرا روشن نباشد بزم مستان
که شمع روی یار اینجا چراغ است

ز غم باز آن گل رعنا کرا کشت؟
که غرق خون دگر منقار زاغ است

به کشتن هم مگو رستم ز داغش
هنوزم در کفن صد گونه داغ است

گل مقصود چون در جان اهلی است
چه سرگردان صبا در باغ و راغ است
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.