هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عارفانه است که در آن شاعر از درد عشق، غم، و رنج‌های دل سخن می‌گوید. او از شمع و چراغ به عنوان نماد روشنی و سوختن در راه معشوق یاد می‌کند و از دشمنی‌های رقیبان و ناگفتنی‌بودن درد دل خود می‌نالد. همچنین، اشاره‌هایی به مفاهیمی مانند صبر، عشق الهی، و رازداری وجود دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی احساسی نیاز دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به‌کاررفته ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال نامفهوم یا سنگین باشد.

شمارهٔ ۲۰۸

من که چون شمع ز داغ تو صدم روشنی است
گر بگریم ز غمت غایت تر دامنی است

شب چراغ غم دل از در دلها طلبند
ورنه محمود چکارش به در گلخنی است

این چه سحرست که آن آهوی صید افکن تو
خود بخواب است و صدش غمزه بصید افکنی است

آفتابی تو و کس را نبود تاب نظر
مگر آن کس که چو آیینه دلش آهنی است

ای ز جان پاک تر آن لعل می آلود بنوش
کز کمینگاه دلم وسوسه در رهزنی است

همه کس درد دل خود به طبیبان گفتند
قصه درد دل ماست که نا گفتنی است

اهلی از زخم رقیب است ز رحمت محروم
غایت دوستی مدعیان دشمنی است
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.