هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عارفانه است که از مفاهیمی مانند عشق، فداکاری، گذشت زمان و جستجوی معنا در زندگی سخن می‌گوید. شاعر از عشق به عنوان نیرویی متحول کننده یاد می‌کند که می‌تواند جان و جوانی را فدا کند، همانند داستان زلیخا و یوسف. همچنین، از مفاهیمی مانند نور (شمع)، پروانه (به عنوان نماد عاشق)، و میخانه (به عنوان نماد جهان فانی) استفاده شده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات مانند میخانه و فداکاری در عشق نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۲۱۸

خوش درآ در خانه دل زانکه جان از خانه رفت
کم کن این نا آشنایی کز میان بیگانه رفت

خرم آن کز بهر دل جان و جوانی جمله باخت
چون زلیخا در طریق عاشقی مردانه رفت

شمع من سر تا قدم حسن است و لطف و مردمی
آتش خشمی که بودش بر سر پروانه رفت

پنج روزی مانده، از میخانه چون بیرون رود
هر که او پنجاه سالش عمر در میخانه رفت

شانه گفت: از زلف او تا بی گشادن مشکل است
حالیا حرف امیدی بر زبان شانه رفت

دانه خالت که بر رخ دلفریب افتاده است
ای بسا مرغ دلی کو بر سر این دانه رفت

جان من دریاب اهلی را درین دیر خراب
پیش از آن روزی که گویی گنج ازین ویرانه رفت
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.