هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و دیوانگی خود به معشوق سخن میگوید و بیان میکند که به هیچ چیز جز او توجه ندارد. او از زخمهای عشق میگوید و از معشوق میخواهد که او را از خود نراند. همچنین، شاعر به مقایسه خود با زاهد و اهل دنیا میپردازد و نشان میدهد که برای او عشق مهمتر از ثروت و تعلقات دنیوی است.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای شعری ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۲۲۰
دیوانه یارم من و با کس نظرم نیست
مشغول خودم وز همه عالم خبرم نیست
من مست دل آشفته ام ای همدم مشفق
خارم مکش از پای پروای سرم نیست
زخمی بود از عشق بهرمو که مرا هست
با آنهمه از عشق نکویان حذرم نیست
ای قبله حاجت زدرت رو بکه آرم؟
زنهار مرانم که ازین در گذرم نیست
تا خون جگر بود فرو ریختم از چشم
رحمی بکن امروز که نم در جگرم نیست
زاهد دهدم توبه که کار تو صلاح است
پنداشت مگر خواجه که کاری دگرم نیست
اهلی ز جهان قسمت هر کس زر و سیم است
این قسمت من بس که غم سیم و زرم نیست
مشغول خودم وز همه عالم خبرم نیست
من مست دل آشفته ام ای همدم مشفق
خارم مکش از پای پروای سرم نیست
زخمی بود از عشق بهرمو که مرا هست
با آنهمه از عشق نکویان حذرم نیست
ای قبله حاجت زدرت رو بکه آرم؟
زنهار مرانم که ازین در گذرم نیست
تا خون جگر بود فرو ریختم از چشم
رحمی بکن امروز که نم در جگرم نیست
زاهد دهدم توبه که کار تو صلاح است
پنداشت مگر خواجه که کاری دگرم نیست
اهلی ز جهان قسمت هر کس زر و سیم است
این قسمت من بس که غم سیم و زرم نیست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.