هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج عاشقانه‌ای است که شاعر از فراق معشوق متحمل شده است. او از دست دادن صبر، عقل، دین و دل را در اثر این هجران توصیف می‌کند و خود را در راه عشق، تنها و سرگردان می‌بیند. در نهایت، شاعر مانند مجنون، در بیابان عدم با خاطری آواره به دنبال معشوق می‌رود.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مضامین عمیق عاشقانه و احساسی است که درک آن نیاز به بلوغ عاطفی و فکری دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۲۲۴

بازم از چشم آنسوار سرکش خونخوار رفت
شد عنان از دست و دست از کار و کار از چاره رفت

اندک اندک میشد از دل درد او بیرون به اشگ
چاک کردم سینه تا دردم ز دل یکپاره رفت

من تنها از پی دل میروم در راه عشق
هر که آمد در جهان دنبال دل همواره رفت

حق مگر صبر و دلی بازم دهد کز هجر او
آنچه بود از صبر و عقل و دین و دل یکباره رفت

چون توانم از خریداری یوسف دم زدن
من که نقد هستیم در کار یک نظاره رفت

تا تو در جان آمدی صبر و دل از تن رخت بست
آشنا شد با تو جان و از میان بیکاره رفت

عاقبت اهلی چو مجنون از غم آن نو غزال
در بیابان عدم با خاطر آواره رفت
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.