۱۶۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۳۴

از لطف اگرچه با سگ خویشت عجب خوش است
من کیستم که با تو نشینم ادب خوش است

گر کعبه وصال تو نتوان بسعی یافت
ننشینم از طلب که درین ره طلب خوش است

گر بر تو خوش بود غم و اندوه عاشقی
ورنی بهر که هست نشاط و طرب خوش است

من منع صوفی از می و شاهد نمیکنم
با لعل یار ساغر می لب بلب خوش است

صاحب خرد خمار بلا سال و مه کشد
اهلی که مست عشق بود روز و شب خوش است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.