هوش مصنوعی: این شعر به موضوع عشق و رنج‌های ناشی از آن می‌پردازد. شاعر از سوختن شمع رخسار معشوق، سوختن دل سنگ از حسرت فرهاد، و سوختن مرد عشق در آتش وفا سخن می‌گوید. همچنین، اشاره‌ای به تأثیر عشق بر دل سخت و نهایتاً اسارت عاشق دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی تصاویر مانند 'سوختن در آتش' یا 'تف خون دل' ممکن است برای کودکان مناسب نباشد.

شمارهٔ ۲۳۵

شمع رخسار بتان خانه ز بنیاد بسوخت
هرکه را چشم برین طایفه افتاد بسوخت

شرر تیشه فرهاد دلیلست بر آن
که دل سنگ هم از حسرت فرهاد بسوخت

مرد عشق آن زن هندوست که در کیش وفا
زنده چونشمع در آتش شد و آزاد بسوخت

از تف خون دلم خنجر او سرخ شدست
یاز سوز جگر من دل فولاد بسوخت

عاقبت اهلی دلسوخته چون صید اسیر
آنچنان مرد که بروی دل صیاد بسوخت
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.