هوش مصنوعی:
این شعر از درد عشق و رنجهای ناشی از آن سخن میگوید. شاعر بیان میکند که عشق برای او مانند زهر است و حتی نوشیدن جام می نیز بدون حضور معشوق تلخ میشود. او از ناکامیها و رنجهای عشق میگوید و اینکه سرانجام عشق، مرگ است. با این حال، او این رنجها را با آغوش باز میپذیرد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و رنجهای عشق است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مرگ و ناکامیها ممکن است برای سنین پایینتر سنگین باشد.
شمارهٔ ۲۳۷
بسکه هرجا صفت خون دل آشامی ماست
در همه معرکه یی قصه بد نامی است
جام می زهر شود در دل ما بی لب تو
زهر خوردن به از این جام می آشامی ماست
ما که افروخته ایم آتش دل شمع صفت
هرچه آید بسر ما همه از خامی ماست
چون سرانجام بدو نیک بجز مردن نیست
کشته در عشق شدن نیز سرانجامی ماست
عاقبت جان تو اهلی ز کف ساقی عشق
گر بکامی رسد از دولت ناکامی ماست
در همه معرکه یی قصه بد نامی است
جام می زهر شود در دل ما بی لب تو
زهر خوردن به از این جام می آشامی ماست
ما که افروخته ایم آتش دل شمع صفت
هرچه آید بسر ما همه از خامی ماست
چون سرانجام بدو نیک بجز مردن نیست
کشته در عشق شدن نیز سرانجامی ماست
عاقبت جان تو اهلی ز کف ساقی عشق
گر بکامی رسد از دولت ناکامی ماست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.