۱۴۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۳۷

بسکه هرجا صفت خون دل آشامی ماست
در همه معرکه یی قصه بد نامی است

جام می زهر شود در دل ما بی لب تو
زهر خوردن به از این جام می آشامی ماست

ما که افروخته ایم آتش دل شمع صفت
هرچه آید بسر ما همه از خامی ماست

چون سرانجام بدو نیک بجز مردن نیست
کشته در عشق شدن نیز سرانجامی ماست

عاقبت جان تو اهلی ز کف ساقی عشق
گر بکامی رسد از دولت ناکامی ماست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.