۱۵۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۴۲

آن بت که قبله دل عشاق روی اوست
هرجا که هست روی دل ما بسوی اوست

ای دل چراغ دیده تاریک بر فروز
تا خانه روشن از اثر شمع روی اوست

من خاک کوی او نفروشم بآب خضر
سرچشمه حیات هم از خاک کوی اوست

چون هرکه هست آرزویی دارد از جهان
دل را گناه چیست گرش آرزوی اوست

بی روی و موی او نه شبم خوش نه روزهم
چون روز و شب مراد دلم روی و موی اوست

یعقوب نور دیده دهد بوی یوسفش
وین نور دیده زندگی ما ببوی اوست

اهلی حیات وصل کند جستجو چو خضر
مقصود ازین حیات همین جستجوی اوست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.