۱۹۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۵۴

تشریف کرامت اگر از لطف الهی است
پشمینه مارا چه کم از اطلس شاهی است

گر نامه سفیدی سببش توبه ز عشق است
این نامه سفیدی نبود نامه سیاهی است

چون برگ خزان دیده به پیرانه سرم بین
خون جگر از گریه که بر چهره گاهی است

در دعوی خونم اگرت غمزه گواه است
من راضی ام ایشوخ چهه حاجت بگواهی است

در وصف جمالت که نهایت نپذیرد
هرچند که گویند سخن نامتناهی است

عاشق که ز طوفان بلا روی نتابد
یونس صفتش کشتی نوح از دل ماهی است

اهلی نگرد نور دگر هر دم از آن رخ
آن رخ مگر آیینه انوار الهی است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.