هوش مصنوعی: این شعر غمگینانه از عشق نافرجام، رنج‌های عاطفی و دردهای روحی سخن می‌گوید. شاعر از فراق یار، زخم‌های عشق و آزار مردم شکایت دارد و احساس تنهایی و ناامیدی خود را با تصاویری مانند شمع سوخته و خاری در دل بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عاطفی عمیق و غمگینانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۲۶۲

رفتی و نقش روی تو از چشم تر نرفت
خال توام چو مردم چشم از نظر نرفت

خاری که از ره تو بپای دلم خلید
تا سر نزد ز خاک من از دل بدر نرفت

کارم به جان رسید ز زخم زبان خلق
جان رفت و زخم طعنه خلق از جگر نرفت

هرگز بسر نرفت شبی کز غمت چو شمع
دود دلم بگنبد افالک بر نرفت

رفتم بخاک و زیر سر از حسرتم بماند
دستی که هرگزم بکسی در کمر نرفت

مردم چو شمع و کار من از پیش عاقبت
با سوز گریه شب و آه سحر نرفت

اهلی اگرچه غرقه بخون می شود در اشک
بی سیل گریه یکنفس او بسر نرفت
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.