۱۶۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۶۴

شبی که بی تو برین پیر خسته حال گذشت
شبی گذشت که گویی هزار سال گذشت

مگر بیایی و عمری نوم دهی از وصل
که عمر من همه دور از تو در ملال گذشت

خبر نداشتم از بیخودی که چون رفتی
تو خود بگوی که بر جان من چه حال گذشت

نصیحتم مکن ای همنفس که تشنه لبم
نمی توانم از آن چشمه زلال گذشت

ز بخت خفته چه در خواب غفلتی اهلی
که روز هجر رسید و شب وصال گذشت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.