۱۷۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۶۹

سینه ایصوفی اگر صاف است چو آیینه ات
هر چه خواهی رو نماید از صفای سینه ات

خاطرت گنجینه مهرست بیمهری مباش
حیف باشد کر گهر خالی بود گنجینه ات

مهر یوسف پیشه کن وز فتنه انجم مترس
گرچه دندان تیز کرد این گرگ پیر از کینه ات

ایکه با یار نوت یار کهن از یاد رفت
یاد کن ای بیوفا از عاشق دیرینه ات

این چنین کز یاد خود بردی مرا نبود عجب
گر بیاد امروز نبود وعده دوشینه ات

ساکن میخانه شو زاهد که ترسم روز مرگ
مست بیرون آورند از مسجد آدینه ات

بت بزی خرقه داری اهلی از تقوی ملاف
تا نسوزد برق غیرت خرقه پشمینه ات
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.