هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه از عشق و اشتیاق به معشوق سخن میگوید. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا مانند آفتاب، چراغ، آتش، و گلها، احساسات عمیق خود را بیان میکند. او از دوری معشوق رنج میبرد، اما هنوز امید و اشتیاق در دلش زنده است.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عاشقانه عمیق و استعارههای ادبی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارند.
شمارهٔ ۲۷۱
تو آفتابی و تا ذره یی ز من باقی است
مرا هوای تو ایشمع انجمن باقی است
چراغ وصل گر از مهر می کنی روشن
بیا بیا که هنوز آتشی ز من باقی است
بنای میکده طوفان عشق کند ولی
هنوز آتش سودای برهمن باقی است
کنون به گشت چمن باغبان درم بگشای
که گل برفت و خس و خار در چمن باقی است
ز جور زلف تو اهلی سخن دراز نکرد
وگر مجال حکایت بود سخن باقی است
مرا هوای تو ایشمع انجمن باقی است
چراغ وصل گر از مهر می کنی روشن
بیا بیا که هنوز آتشی ز من باقی است
بنای میکده طوفان عشق کند ولی
هنوز آتش سودای برهمن باقی است
کنون به گشت چمن باغبان درم بگشای
که گل برفت و خس و خار در چمن باقی است
ز جور زلف تو اهلی سخن دراز نکرد
وگر مجال حکایت بود سخن باقی است
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.