۱۹۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۰۲

دل جگر سوخته از جان سیه بخت من است
جان هم آغشته بخون از دل جان سخت من است

صورت حال چه پوشم که عیانست مرا
هرچه در آینه خاطر یک لخت من است

شمع روی تو که در خرمن گل آتش زد
برق او را چه غم از سوختن رخت من است

خسرو وقت خود و بنده درگاه توام
خشت در تاج سر و خاک درت تخت من است

همه جا صبح وصال است ز خورشید رخش
اهلی این شام غم از تیرگی بخت من است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.