هوش مصنوعی: این متن شعری است که از درد و رنج عشق ناکام و بختِ بد سخن می‌گوید. شاعر از سوختن دل و جان خود در عشق و ناامیدی از وصال معشوق می‌نویسد و از تیرگی بخت خود شکایت دارد. در عین حال، او خود را بنده و عاشقِ معشوق می‌داند و حتی خاکِ درگاه او را تختِ خود می‌پندارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه‌ی عمیق و احساسات پیچیده است که درک آن برای مخاطبان کم‌سن‌وسال دشوار خواهد بود. همچنین، مفاهیمی مانند ناامیدی و سوختن در عشق ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سال نامناسب باشد.

شمارهٔ ۳۰۲

دل جگر سوخته از جان سیه بخت من است
جان هم آغشته بخون از دل جان سخت من است

صورت حال چه پوشم که عیانست مرا
هرچه در آینه خاطر یک لخت من است

شمع روی تو که در خرمن گل آتش زد
برق او را چه غم از سوختن رخت من است

خسرو وقت خود و بنده درگاه توام
خشت در تاج سر و خاک درت تخت من است

همه جا صبح وصال است ز خورشید رخش
اهلی این شام غم از تیرگی بخت من است
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.