هوش مصنوعی:
این شعر از حافظ، عشق و ارادت شاعر به معشوق و میکده را بیان میکند. شاعر خود را تنها گمراه کوی معشوق میداند و از ناآگاهی دیگران از حقیقت وجود سخن میگوید. او از پایبندی به میکده و بیاعتنایی به زاهد و مسجد میگوید و تأکید میکند که نصیحت دیگران در مورد ترک درگاه دوست بیفایده است.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در شعر وجود دارد که درک آنها به بلوغ فکری و تجربه بیشتری نیاز دارد. همچنین، اشاره به مفاهیمی مانند میکده و زاهد ممکن است برای سنین پایین تر نامناسب یا گمراهکننده باشد.
شمارهٔ ۳۲۱
نه که در کوی تو جز من دگری گمره نیست
هیچکس ز آمدن و رفتن خود آگه نیست
سر نتابم زدر میکده تاخاک شوم
که سری نیست که خاک ره این درگه نیست
نخل مقصود من سوخته کوته دست
خوش بلندست ولی دست دعا کوته نیست
زاهد از میکده مارا سوی مسجد طلبید
دلق آلوده ما لایق بیت الله نیست
نیست حاجت بنصیحت که مرو از در دوست
کاین چنین اهلی دلسوخته هم ابله نیست
هیچکس ز آمدن و رفتن خود آگه نیست
سر نتابم زدر میکده تاخاک شوم
که سری نیست که خاک ره این درگه نیست
نخل مقصود من سوخته کوته دست
خوش بلندست ولی دست دعا کوته نیست
زاهد از میکده مارا سوی مسجد طلبید
دلق آلوده ما لایق بیت الله نیست
نیست حاجت بنصیحت که مرو از در دوست
کاین چنین اهلی دلسوخته هم ابله نیست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.