۱۸۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۲۱

نه که در کوی تو جز من دگری گمره نیست
هیچکس ز آمدن و رفتن خود آگه نیست

سر نتابم زدر میکده تاخاک شوم
که سری نیست که خاک ره این درگه نیست

نخل مقصود من سوخته کوته دست
خوش بلندست ولی دست دعا کوته نیست

زاهد از میکده مارا سوی مسجد طلبید
دلق آلوده ما لایق بیت الله نیست

نیست حاجت بنصیحت که مرو از در دوست
کاین چنین اهلی دلسوخته هم ابله نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.