۱۶۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۲۲

گردون که کین اهل نظر در نهاد اوست
اسباب نامرادی ما بر مراد اوست

ساغر بغیر داد مرا زهر غم دهد
پیش که داد یار برم دار داد ازوست

می خوردنم بیاد لبش بود وین زمان
خون دلی که میخورم آنهم بیاد اوست

امروز در دلم گرهی از غم است سخت
کو ناو کی که چشم دلم بر گشاد اوست

اهلی متاع او سخن است و درین زمان
چیزی که نارواست متاع کساد اوست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.